بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۲۰۴

۱

بر اوج حسن چو آن ترک کج کلاه بر آید

خروش عشق ز درویش و پادشاه برآید

۲

چو طالعست ببینندگان ستاره ی روشن

بآفتاب رود همره و بماه برآید

۳

چو خط و خال تو چند از برای سوختن من

یکی غنیم شود دیگری گواه برآید

۴

گناه کرده ی عشقم چنان رسان بقصاصم

که دوست گرید و از جان دشمن آه برآید

۵

نهال بی ثمر خود به گریه سبز چه دارم

بسوزم وز گلم لاله ی سیاه برآید

۶

ز حد گذشت ملامت حذر ز شعله ی آهی

که روز داد ز دلهای دادخواه برآید

۷

غم و ندامت و حسرت بجان زنند شبیخون

چسان فغانی تنها به این سپاه برآید

تصاویر و صوت

نظرات