
بابافغانی
شمارهٔ ۲۳۷
۱
خوبی بالتفات وفا کم نمی شود
بنمای رخ که از تو صفا کم نمی شود
۲
صحبت بیاد و بوسه بپیغام تا بکی
این غایبانه بازی ما کم نمی شود
۳
من بوی جان فرستم و تو نکهت عبیر
باری درین میانه صبا کم نمی شود
۴
روزی بود که با من مخلص یکی شوی
در کار بنده لطف خدا کم نمی شود
۵
صد سال اگر وصال بود آرزو بجاست
این درد جان ستان بدوا کم نمی شود
۶
اکنون که آمدی نظری هم نمی کنی
از نرگس تو رنگ حیا کم نمی شود
۷
هر چند خیر بیش بود ذکر خیر بیش
نعمت زیاده کن که جزا کم نمی شود
۸
یا رب چه خیر می کنی ای پادشاه حسن
کز پیش درگه تو گدا کم نمی شود
۹
خون خوردنست کار فغانی بهجر و وصل
آسوده چون شوم که بلا کم نمی شود
نظرات