
بابافغانی
شمارهٔ ۲۴
۱
عرضه مده بدور گل ساغر لاله گون مرا
کزمی و گل نمیرسد فایده جز جنون مرا
۲
بود ببوی گلرخی میل دلم سوی چمن
خاصه که خود نسیم گل آمده رهنمون مرا
۳
اهل صلاح را بکف ساغر شهد و شیر به
من که خراب و عاشقم باد حواله خون مرا
۴
هر نفسم زنی بسر سنگ ملامت دگر
از همه ای پری مگر یافته یی زبون مرا
۵
شد چو فغانیم بدن سوخته پلاس غم
چرخ کبود گو مده اطلس نیلگون مرا
نظرات