بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۲۴۳

۱

از چه مجنون مرغ را بر فرق خود جا کرده بود

غالبا از پیش لیلی نامه‌ای آورده بود

۲

از من محروم دی چون می گذشت آن شهسوار

تن نهان در خاک و از خون دیده ام در پرده بود

۳

دل نمی داد از کف آسان غنچه ی پیکان یار

کش به آب دیده و خون جگر پرورده بود

۴

التفاتی کان پری شب با من دیوانه داشت

نیست آن در خاطرم کز عشق هوشم برده بود

۵

مستی عشق فغانی شور دیگر داشت دوش

غالبا از دست آن میخواره جامی خورده بود

تصاویر و صوت

نظرات