بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۳۸۸

۱

به بویت صبحدم گریان به گلگشت چمن رفتم

نهادم روی بر روی گل و از خویشتن رفتم

۲

بگشت باغ رفت آن شاخ گل با تای پیراهن

منش هچون صبا از پی به بوی پیرهن رفتم

۳

دلم ننشست جایی غیر خاک آستان او

چو آب چشم خود چندان که در هر انجمن رفتم

۴

تو ای گل بعد ازین با هرکه می‌خواهد دلت بنشین

که من چون لاله با داغ جفایت زین چمن رفتم

۵

دلی می‌باید و صبری که آرد تاب دیدارش

فغانی گر دلی داری تو باش اینجا که من رفتم

تصاویر و صوت

نظرات