بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۴۱۹

۱

آه کز هجر تو شب‌ها باده خون دانسته‌ام

خورده‌ام خون و شراب لاله‌گون دانسته‌ام

۲

سوزدم هرکسی به لطفی، این سزای آنکه من

دیده‌ام شور اسیران و جنون دانسته‌ام

۳

خواهدم امروز از هر روز نیکوتر گذشت

زان که من نظاره رویت شگون دانسته‌ام

۴

خاطرت هردم به سویی می‌کشد بی‌اختیار

در سرت ای گل هوایی هست، چون دانسته‌ام

۵

سوزدم هر بی‌وفا بهر نگاهی هر زمان

ای فغانی قدر آن دلجو کنون دانسته‌ام

تصاویر و صوت

دیوان اشعار بابا فغانی شیرازی به کوشش احمد سهیلی خوانساری ۱۳۶۲ - بابافغانی - تصویر ۳۶۳

نظرات