
بابافغانی
شمارهٔ ۴۳۶
۱
کجاست دل که به شبهای تار گشت کنم
شراب نوشم و در کوی یار گشت کنم
۲
دلم ربوده ی کوی تو گشته است چنان
که شادمان نشوم گر هزار گشت کنم
۳
هزار بار بخون گشتم و نشد که دمی
گرفته دست تو در لاله زار گشت کنم
۴
چه می دهی به چمنم ره نه آن دلست مرا
که گل بچینم و در جویبار گشت کنم
۵
ز وعده ی تو هلاکم ببینم آنکه شبی
بگرد کوی تو بی انتظار گشت کنم
۶
بر آر حاجت من تا بکی چو ماتمیان
بخود بگریم و در هر مزار گشت کنم
۷
جنون گرفت فغانی همین سزاست مرا
که بی گلی بهوای بهار گشت کنم
نظرات