
بابافغانی
شمارهٔ ۴۸۶
۱
دارم دلی هوای بسی خوب رو درو
یک قطره خون گرم و هزار آرزو درو
۲
آیینه ییست دایره ی خط سبز تو
کز غایت صفا بتوان دید رو درو
۳
نقاش صنع شکل دهانت ز نازکی
پرداخت آنچنان که نگنجید مو درو
۴
دامن زدی بمجمر عود دلم بناز
پیچیده است چون گل نورسته بو درو
۵
بستم در دل از جهت آنکه جای تست
تا غیر رو نیاورد از هیچ سو درو
۶
بر شمع آفتاب زند خنده از طرب
هر دل که تافت پرتو روی نکو درو
۷
بزمی که خفته اند حریفان بخواب خوش
خاموش به فغانی افسانه گو درو
نظرات