
بابافغانی
شمارهٔ ۵۰۰
۱
ای باد صبح از پی آن نور دیده رو
دنبال آن خجسته غزال رمیده رو
۲
از ضعف تن نمی رسم از پی خدای را
ای نازنین سوار عنان را کشیده رو
۳
عشاق خسته منتظر یک نظاره اند
دامن کشان چو می گذری آرمیده رو
۴
درد دلی ز عشاق دلخسته گوش کن
از دردمند خویش دعایی شنیده رو
۵
ما خویشرا طفیل خرام تو کرده ایم
خواهی بچهره پا نه و خواهی بدیده رو
۶
هوشم نماند با تو که گفت اینکه صبحدم
سر خوش بروی برگ گل نو دمیده رو
۷
تنگست زاهدا در خلوتسرای انس
آنجا دل شکسته و قد خمیده رو
۸
مستانه می روی بخرابات عاشقان
راه پر آفتیست فغانی جریده رو
نظرات