
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۲۲۹ - تتبع خواجه
۱
دل سوزد از غم رخ آن شوخ مهوشم
ساقی کجاست باده که بنشاند آتشم؟
۲
دیوانه گر به دیر مغان رو نهم چه عیب
چون من اسیر مغبچگان پریوشم
۳
گر نیست وجه بادهام اما پی پسند
مستان شوم ز هر خم اگر جرعهای چشم
۴
هستم گدای دیر ولی نقد احتراف
پاشم به پای مغبچه آنگه که سرخوشم
۵
بیخود شوم ز عشوه ساقی به رویم آب
از می زنند بو که رهاند ازین غشم
۶
رنج خمار و انده دهرم خراب ساخت
کو چارهای جز آنکه دو پیمانه درکشم
۷
فانی ز زلف حور چه خوش دل شوم که من
ز آشفتگی طره شوخی مشوشم
نظرات