
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۲۷۱ - مخترع
۱
چو آتشی است لب لعل پر فسانه او
زبان به عشوه برآوردنش زبانه او
۲
بهانه در دم قتلم اگر کنده چه زیان
به نقد می کندم قتل چون بهانه او
۳
شهی است باده فروش و خزانه میخانه
ز لعل پر خم بسیار در خزانه او
۴
خوش است بحر می آنسان که عقل یارد شد
ازین کرانه او تا بآن کرانه او
۵
مطیع پیر مغان گرد پس مگو که چه کرد
هوای مغبچه و باده مغانه او
۶
مشو فریفته زلف و خال شاهد دهر
که جست طایر زیرک ز دام و دانه او
۷
چو فانی آنکه نشانی به دوست برد ایدل
درین جهان نتوان یافتن نشانه او
نظرات