
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۶۴ - ایضا له
۱
در میکده صلاح و ورع در شماره نیست
آنجا جز آنکه باده بنوشند چاره نیست
۲
حال مآل دردکشان گرچه شد نهان
احوال اهل صومعه هم آشکاره نیست
۳
شد این کنار بحر سرشکم کنار من
وین طرفه تر که آن طرفش را کناره نیست
۴
گر پاره ساخت تیغ جفای فلک دلم
کو دل که از جفای فلک پاره پاره نیست؟!
۵
خواهی چو قلب لشکر عشاق را شکست
هویی بس است حاجت طبل و نقاره نیست
۶
بر خود مخند عقل خرف از برای آنک
در شهر عشق پیر خرد هیچکاره نیست
۷
فانی به یک نظر به تو چشم از حیات دوخت
حاجت به چشم دوختن اندر نظاره نیست
نظرات