
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۹
۱
گل رویت که ظاهر گشته رنگ یاسمین او را
چه باشد کز می گلرنگ سازی آتشین او را
۲
نمی دانم ز می شد سرخ چون نافرت یا خود
لباس آل پوشاندی بقتل لعل دین او را
۳
مرا هم غنچه دل بشکفد چون آن دهن هر گه
ز خوی شبنم چو بنشیند به گلزار جبین او را
۴
چو عکس صورتت در باده ظاهر گشت نتواند
بدین سان آب ور نگی ساختن نقاش چین او را
۵
به مکنت چون سلیمان است پیر می فروش اینک
ز هر خم عالمی دیگر شده زیر نگین او را
۶
چو اوج رفعتش از آسمان نگذشت ازان معنی
گدا گشتند شاهان همه روی زمین او را
۷
بهارستان گیتی را گلی ایمن کجا یابی
که نبود صرصر باد خزان اندر کمین او را
۸
ازان دور افتد از وی کز برای چاره وصلش
مکان تعیین نماید زاهد خلوت نشین او را
۹
درآمد در خرابات فنا ای دل دگر فانی
ز اهل توبه و تقوی نگویی بعد ازین او را
نظرات