
فرخی سیستانی
شمارهٔ ۲ - و او راست
۱
همه نعیم سمرقند سربهسر دیدم
نظاره کردم در باغ و راغ و وادی و دشت
۲
چو بود کیسه و جیب من از درم خالی
دلم ز صحن امل فرش خرمی بنَوَشت
۳
بسی ز اهل هنر بارها به هر شهری
شنیده بودم کوثر یکی و جنت هشت
۴
هزار جنت دیدم هزار کوثر بیش
ولی چه سود که لب تشنه باز خواهم گشت
۵
چو دیده نعمت بیند، به کف درم نبود؛
سر بریده بود در میان زرین طشت
تصاویر و صوت

نظرات