فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۱۱۲

۱

تا گلستان بود کی پرخار بیدادم نبود

گوش گل کی شعله‌پوش از جوش فریادم نبود

۲

شیشه‌ام در بیستون غلطید و آسیبی ندید

سعی شیرین بود اما بخت فرهادم نبود

۳

تا در دارالشفای عشق بردم بخت خویش

مهربان‌تر مرهمی از تیغ جلادم نبود

۴

بی کسی بنگر که با این ترکتاز هجر دوش

ناله‌ای هم پاسبان محنت آبادم نبود

۵

ناله‌های نوگرفتاران غم را لذتی‌ست

ورنه این یک مشت پر مقصود صیادم نبود

۶

بار ننگ نقطه موهوم ما را برنتافت

دوش این پرگار ورنه مقصد ایجادم نبود

۷

ناله‌واری گر نفس داری فصیحی شکوه چیست

وای جان من که شب سامان فریادم نبود

تصاویر و صوت

نظرات