فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۳

۱

برخیز و گوی جلوه مالک رقاب را

تا همچو ماه اسیر کند آفتاب را

۲

آن چشم مست ساقی آشفتگان بس است

در شیشه ریز از قدح امشب شراب را

۳

کو سنگ بی‌مروت هجران که بشکند

این شیشه‌های وصل پر از زر ناب را

۴

عصمت نقاب بر رخش افکند حسن شوخ

گم ساخت در تجلی اول نقاب را

۵

در خواب من در‌آمد شوق نکرده کار

در پرده‌های دیده نگه ساخت خواب را

۶

نوری ز روی خویش به صبح ارمغان‌ فرست

نوبر کند مگر ثمر آفتاب را

۷

گوییم شکر چشم فصیحی به صد زبان

کآتش فروز خرمن ما کرد آب را

تصاویر و صوت

نظرات