
فصیحی هروی
شمارهٔ ۷۲
۱
بر خرمنم طلیعه برقی گذار کرد
از شعله مو به موی مرا مایهدار کرد
۲
اقبال دیدهبین که ز مصر وصال دوست
بر هر نگاه حسرت دیدار بار کرد
۳
شوخی نگر که شعله یک لالهزار داغ
از ما گرفت و بر جگر ما نثار کرد
۴
ابری برآمد از چمن عشق داغ ریز
گلزار بودم از کرمم لالهزار کرد
۵
چون بوی گل مرید نسیمم که فیض آن
هر جا گذشت همچو منش بیقرار کرد
۶
پیمود از آن شراب به من چشم مست دوست
کز توبه نکرده مرا شرمسار کرد
۷
دل را سموم اشک فصیحی تمام سوخت
آخر گیاه تشنهلب ما بهار کرد
نظرات