
فایز
شمارهٔ ۱۶۴
۱
شب آمد تا شب وصل آردم یاد
دهد خاک وجودم جمله بر باد
۲
یقین می سوخت فایز ز آتش خشم
نمی کردش گر آب دیده امداد
نظرات