
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۱۰۴
۱
شیشه هم بزمست با او، ساغرش هم مشرب است
ای دل ارخون در جگر داری برای امشب است
۲
دست و پایی میتوان زد مطلب دل گر یکی است
این دل بیدست و پا سردرگم صد مطلب است
۳
وعدة پابوست از بس عقدهام بر عقده ریخت
جان گره گردید چون تبخاله اینک بر لب است
۴
روز وصل دوستداران میکشد آخر به هجر
آفتاب صبح هر جا میرود رو در شب است
۵
دیدهام فیّاض تا در پیچش آن موی میان
هر سر مو بر تنم در پیچش تاب و تب است
نظرات