
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۱۱۱
۱
ز زهر ناوک او دل چو شهد خرسندست
اگر غلط نکنم تیرش از نی قندست
۲
گره ز طرَة خود باز اگر کنی چه شود
گرهگشایی ما عمرهاست در بندست
۳
کسی به دوست رسد کز جهان تواند رست
بریدن از همه عالم نشان پیوندست
۴
دلم به حرف تو ناصح نمیکشد چه کنم؟
که ناوکم به جگر دلنشینتر از پندست
۵
چه بیوفای جهانی که در زمانة تو
قسم به عهد تو خوردن شکست سوگندست
۶
بس است نکته همین کوری زلیخا را
... ندست
۷
...
که مهر غیر برابر به مهر فرزندست
۸
برای قتل تو شمشیر کی کشد، فیّاض
هلاک صد چو تو در بند یک شکرخندست
نظرات