
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۱۱۸
۱
مگر از عشق نگاری به دلش تأثیرست
که گل عارض او دست زد تغییرست
۲
ای بت از قامت خمدیدة عاشق حذری
این کمانیست که آه سحر او را تیرست
۳
رام شد تا دل دیوانه به او، دانستم
که سر زلف تو از سلسلة زنجیرست
۴
عاشقان خم ابروش خطرها دارند
راه این قافله دایم به دم شمشیرست
۵
غیر فیّاض کس از وی نکند سر بیرون
خواب بختم که پریشان شدة تعبیرست
تصاویر و صوت

نظرات