
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۱۲۱
۱
گهی که دیده نه بر روی آن صنم بازست
به چشم من همه اوضاع دهر ناسازست
۲
به بزم دوست مرا ناله شادیانة اوست
بلی فغان نی از بهر دیگران سازست
۳
ز هر چه غیر تو عمریست بینیاز شدیم
به ما هنوز نگاه تو بر سر نازست
۴
جراحت تو نهان در میان جان دارم
که زخمهای تو از زخمِ غیر ممتازست
۵
چه لذّتست به تیغش که همچو گل فیّاض
دهان زخم زخمیازه تا ابد بازست
نظرات