
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۱۴۴
۱
عشق را پیغمبرم داغ جنون تاج منست
این غزلهای بلند تازه معراج منست
۲
کرده تسخیر دو عالم آهم از اقبال عشق
گردن گردون به زیر منّت تاج منست
۳
مجلسم را منّت شمع مه و خورشید نیست
طلعت من روشنیبخش شب داج منست
۴
اهل معنی خوشهچین خرمن فکر منند
زلف خوبان معانی لفظ کج واج منست
۵
برده بودم هر دو عالم را ولی در باختم
چون کنم در نرد طاقت! عشق لیلاج منست
۶
در پناه عشق استغنا به گردون میزنم
بر سر تیر تغافل، چرخ آماج منست
۷
رفت فیّاض آنکه دشمن میزد استغنا به من
این زمان چرخش به یمن عشق محتاج منست
نظرات