
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۱۶۴
۱
چه شد که عشوه دگر مست خویشتنداریست
کرشمه صید فریبی نگاه پرکاریست
۲
بلا به چین سر زلف غمزه زندانیست
اجل به سایة مژگان ناز زنهاریست
۳
مدار ناله به مرغولههای زنجیرست
قرار گریه به پیمانههای سرشاریست
۴
من از تبسّم مژگان ناز دانستم
که زخم تیر نگاه تو در دلم کاریست
۵
دگر به پیش تو خود را به خواب میبینم
ندانم اینکه به خوابست یا به بیداریست
۶
جهانیان همه حیران کار و بار منند
کسی که کار من آسان گرفته دستاریست
۷
هوای چشم تو پنهان نمیتوان کردن
که جلوة گل مستی همیشه دشواریست
۸
شد از ادای زلیخا و یوسف این معلوم
که حسن پردهنشین است و عشق بازاریست
۹
دمید سبزة خط گرد عارضش فیّاض
تو فارغی و هنوز اول گرفتاریست
تصاویر و صوت


نظرات