
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۱۸۶
۱
بستر گرمی تنم را همچو شمشیر تو نیست
بالش نرمی دلم را چون پر تیر تو نیست
۲
عشق میداند که عاشق را به ناکامی خوش است
ورنه در کام دل ما هیچ تقصیر تو نیست
۳
ماه من امشب قرار شبنشینی داده است
خواب کن ای صبح یک دم، وقت شبگیر تو نیست
۴
همدمی کو دست در گردن کند دیوانه را
در فرامشخانة غم غیر زنجیر تو نیست
۵
عشق بیتدبیری ما را رواجی داده است
دم مزن ای عقلِ ناقص جای تدبیر تو نیست
۶
حسن شیرین خود تجلّی میکند در بیستون
تیشه بشکن کوهکن، حاجت به تصویر تو نیست
۷
در ادای درد دل فیّاض زحمت میکشی
گوشة ابروی او محتاج تقریر تو نیست
تصاویر و صوت

نظرات