فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۲۱۱

۱

یک نفس خود را ز غم آزاد می‌باید گرفت

صرفه‌ای از عمر بی‌بنیاد می‌باید گرفت

۲

حلقة فتراک را در گوش می‌باید کشید

سرمه از گرد ره صیّاد می‌باید گرفت

۳

ذوق خندیدن گرت انگشت بر لب می‌زند

خویشتن را همچو گل بر باد می‌باید گرفت

۴

در محبّت با دلی از شیشه نازک‌تر که هست

جان آهن سینة فولاد می‌باید گرفت

۵

پای تدبیر محبَّت می‌رسد آخر به سنگ

غیرتی از تیشة فرهاد می‌باید گرفت

۶

در فن جانبازی عشّاق هم تعلیم‌هاست

سر خط این مشق از استاد می‌باید گرفت

۷

دلبری را شیوه‌ها جز حسن مادرزاد هست

شمّه‌ای گفتم دگرها یاد می‌باید گرفت

۸

ساغر پر تا خط بغداد بر لب بی‌غمی است

پادشه را خطة بغداد می‌باید گرفت

۹

ترا چو خط طَرَفِ روی لاله رنگ گرفت

ز رشک آینة آفتاب زنگ گرفت

۱۰

شکست قیمت لعل آن لب و به خنده شکست

گرفت ملک دل آن غمزه و به جنگ گرفت

۱۱

به شکوه گرم زبان‌آوری شدم افسوس

که آن دهن سر راهم گرفت و تنگ گرفت

۱۲

به دوستی تو گر شهره‌ام عجب نبود

مرا که گوهر اشک از رخ تو رنگ گرفت

۱۳

چه اعتراض دلش سخت اگر بود، فیاض

نکرده است ز سختی کسی به سنگ، گرفت

تصاویر و صوت

دیوان ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجی به کوشش امیربانوی کریمی - ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجی - تصویر ۴۶۲

نظرات