
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۲۲
۱
کارگر نیست به غم تیشة اندیشة ما
خورد ای کاش همان بر سر ما تیشة ما
۲
نخل ما بار ترقی ندهد پنداری
که به فولاد فرو رفته رگ و ریشة ما
۳
چه عجب گر چو کتان ماه فرو ریخت ز هم
دم ز مهتاب زند برق دمِ تیشة ما
۴
دل ما جمع نخواهد که شود با دل تو
ترسم ای دوست که بر سنگ خورد شیشة ما
۵
نیستی مرد سبک حملگی ما فیّاض
پنجه در سنگ زند شیر تو در بیشة ما
تصاویر و صوت

نظرات