
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۲۳۶
۱
ز ضعفم بیتو بر تن از گرانی مو نمیجنبد
نگه تا حشر ازین پهلو به آن پهلو نمیجنبد
۲
نمیجنبد به خون کس فلک را تیغ بیرحمی
ترا تا در اشارت گوشة ابرو نمیجنبد
۳
که میآرد به مشتاقان دگر پیغام زلف او؟
صبا را پا ز دهشت از سر آن کونمیجنبد
۴
نگاهش بیتغافل سر ز بالین برنمیدارد
بلا از گوشة آن نرگس جادو نمیجنبد
۵
چنان فرمانروا شد غمزهاش در کشور دلها
که نبض خسته بیاذن نگاه او نمیجنبد
۶
ز کمظرفی سر پیمانه از یک جرعه میگردد
خم از دریادلی از جای خود یک مو نمیجنبد
۷
دل فیّاض را جا در پریشانی خوش افتادست
از آن از سایة آن حلقة گیسو نمیجنبد
تصاویر و صوت

نظرات