
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۲۵۲
۱
مرا پای طلب از رهگذاری خارها دارد
که از هر خار او دل در نظر گلزارها دارد
۲
همای بینیازی سایه بر هر سر نیندازد
گل این باغ ننگ از جلوة دستارها دارد
۳
برای گریه از دل مشت خون جستم چه دانستم
که زیر هر بن مو دیده دریا بارها دارد
۴
ز طوف کعبه میآید دل کافر نهاد من
نشان کعبه اینک بر میان زنّارها دارد
۵
عزیزان یوسفی در کاروان حسن پیدا شد
که یوسف را جمالش چشم بر بازارها دارد
۶
اگر چون سایه در کویش به خاک افتم عجب نبود
که جا خورشید آنجا بر سر دیوارها دارد
۷
رقیب سادهدل از دولت وصل تو مغرورست
نمیداند که این اقبالها ادبارها دارد
۸
تو نازک طبع و بدخوییّ و من بیصبر و بیطاقت
ز من همچون تویی را رام کردن کارها دارد
۹
برو بیرون بر از خاک در او دردسر فیّاض
ز گرد هستیت این آستان آزارها دارد
تصاویر و صوت

نظرات