
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۲۵۳
۱
به تماشای گل و لاله که پروا دارد؟
با خیال تو چه گنجایش اینها دارد
۲
با خرام تو چه سنجند خرامیدن آب
آب گویی که مگر سلسله در پا دارد
۳
هر چه میآید از آن شست و کمان مغتنم است
همچو مژگان همه در دیدة ما جا دارد
۴
گه بهارست ز دیدار تو و گاه خزان
در تماشای تو آیینه تماشا دارد
۵
آفتاب ارنه تب رشک تو دارد ز چه رو
نبضْ عمریست که در دست مسیحا دارد
۶
غیر راضی نفسی نیست به صد چندانش
آنکه یک لحظه دلم از تو تمنّا دارد
۷
با تو فیّاض چه صحبت که ندارد امّا
صحبت آنست که با یاد تو تنها دارد
نظرات