
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۲۵۴
۱
لبت تا شیوة سحر و فسون را مضطرب دارد
دلم هنگامة اهل جنون را مضطرب دارد
۲
به من گرم تواضع آن بت و اشکم سراسیمه
که گرمی کردن خورشید خون را مضطرب دارد
۳
چه سان پنهان کنم مهر تو بر اغیار سنگین دل!
که غمهای تو بیرون و درون را مضطرب دارد
۴
به حال کس نمیپردازد از بس بیقراریها
چه یارب این سپهر سرنگون را مضطرب دارد؟
۵
فلک از نالة فیّاض اگر درهم شود شاید
که زخم تیشه کوه بیستون را مضطرب دارد
تصاویر و صوت

نظرات