
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۲۵۸
۱
به رنگ عشقبازان برگ برگش رنگ زر دارد
نرنجد نوبهار از ما، خزان جای دگر دارد
۲
عجب دامی به بال از ذوق پرواز قفس دارم
وگرنه میتواند دل ز گلشن کام بردارد
۳
پیام شوق ادا کردن نباشد کار هر خامی
به شمع خود دل از پروانه مرغ نامه بردارد
۴
نداری گوش ذوق نغمة این گفتگو ورنه
ز کوی یار هر بادی که میآید خبر دارد
۵
به بیپا و سران میماند این گردون نمیدانم
درین بیهوده گردیدن به فکر ما چه سر دارد!
۶
چراغ مه ندارد منّتی بر کلبهام هرگز
که با یاد تو شام حسرتم فیض سحر دارد
۷
کمان ناله از زه وامکن از ضعف دل فیّاض
چو تیر آه عاشق نارسا باشد اثر دارد
نظرات