
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۲۸۹
۱
بیتو تا ره بر غبار خاطر غمناک کرد
نالة من خاکها در کاسة افلاک کرد
۲
سر به گردون گر رسد افتادگی دستار ماست
آتش مادر تواضع سجده پیش خاک کرد
۳
آب عصمت میچکد از ساغر سرشار ما
عاقبت آلودگی دامان ما را پاک کرد
۴
دل به تلخی تا نهادم میچکد شهد از لبم
صبر آخر در مذاقم زهر را تریاک کرد
۵
کرد تا روشن سواد چین پیشانی دلم
لذّت صد جنگ را در آشتی ادراک کرد
۶
باغبان در باغ بهر طلعت میخوارگان
هر طرف آیینهها روشن ز برگ تاک کرد
۷
شعلة دیدار گل آتش به گلشن میزند
بلبل اینجا خانه را دانسته از خاشاک کرد
۸
دهشت دریا مرا محروم طوفان کرده بود
کشتیم را خندة موج این ئچنین بیباک کرد
۹
لب به حسرت بسته بودم لیک فیّاض این غزل
باز آه سرد را در جانم آتشناک کرد
نظرات