
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۳۲۲
۱
حنای پای تو شد خون من، حلال تو باشد
بهای خون من این بس که پایمال تو باشد
۲
به چشمهسار خضر روزة هوس نگشاید
کسی که تشنه لبِ چشمة زلال تو باشد
۳
به موقف ازلم با تو بوده عرض تمنّا
هنوز تا ابدم مستی وصال تو باشد
۴
نبود از ستمت در خیالم آنچه تو کردی
چهها هنوز به این خسته در خیال تو باشد
۵
کنون که حال تو خاطرنشان او شده فیّاض
گمان مبر که به عالم کسی به حال تو باشد
تصاویر و صوت

نظرات