فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۳۲۵

۱

بس که دلگیرم غم از آمیزشم دلگیر شد

بس که بیکس، بیکسی از اختلاطم سیر شد

۲

در ازل از خنجر مژگان خوبان باز ماند

قطرة آبی که در کار دم شمشیر شد

۳

در بلندی می‌توانستم گذشت از آفتاب

خاطر افتادگی‌ها سخت دامن‌گیر شد

۴

پیش‌تر از بال خود را می‌رسانیدم به دام

در طلبم بیضه افتادم که کارم دیر شد

۵

شب که حسرت رخصت درد دلی زان غمزه یافت

یک نگه کردم که یک عالم سخن تقریر شد

۶

سیل غم از هر طرف فیّاض رو در دل نهاد

شکر کاین ویرانه آخر قابل تعمیر شد

تصاویر و صوت

نظرات