فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۳۳

۱

چو جوهر بر دم شمشیر او دادم دل خود را

به یمن تیغ او آخر گشودم مشکل خود را

۲

نه چشم زخم برقی شد نه بادِ دامن آفت

که بر باد فنا دانسته دادم حاصل خود را

۳

برو ای ابر آب رحمتی زن خاک آدم را

که من از اشک چشم خویش تر کردم گل خود را

۴

به یک زخم دگر جان مرا در اضطراب افکند

نمی‌دانم چه‌سان معذور دارم قاتل خود را

۵

مرا فیّاض از آن بدخو شکایت بیش ازین نبود

که غمخوارانه‌تر بایست کشتن بسمل خود را

تصاویر و صوت

نظرات