
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۳۳۱
۱
دلم شبی که خیال ترا نشیمن شد
چو آفتاب مرا داغ سینه روشن شد
۲
کدام شمع کند خانه روشنم بیتو!
مرا که پرتو خورشید دود روزن شد
۳
به منع گریه به چشم تر آستین چه نهم
کنون که راز دلم رو شناس دامن شد
۴
ز بس که سنگ ملامت زدند و تاب آورد
دلِ چو شیشة من رفته رفته آهن شد
۵
چه رشحه از مژه دادی به کشت غم فیّاض؟
که دانه خوشه برآورد و خوشه خرمن شد
تصاویر و صوت

نظرات