
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۳۳۳
۱
پای دل تا به ره عشق تو فرسوده نشد
از ترّدد نفسی در برم آسوده نشد
۲
تا گل ساغر می لب به شکر خنده گشاد
بلبل شیشه ز شیون دمی آسوده نشد
۳
تا به سودای تو ما را طمع خام افتاد
چه زیان بود که بر بوده و نابوده نشد!
۴
کس ندیدیم که در دام فریبی نفتاد
دامن همّت ما بود که آلوده نشد
۵
این چه حال است که از حال نکویان فیّاض
هیچ چیزی به جز از حسرتم افزوده نشد!
نظرات