
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۳۵۱
۱
هر کاروان که راه به کوی تو ساختند
بازارها به مصر ز بوی تو ساختند
۲
در بند دین نماند کس از کفر زلف تو
زنجیرها گسست چو موی تو ساختند
۳
رشک آیدم، چه چاره کنم! عاشقی بلاست
زان محرمان که راه به کوی تو ساختند
۴
چرخ و ستاره با دل ما بر نیامدند
تا اتفاق کرده به خوی تو ساختند
۵
گل بویی از تو دارد و باغ از تو نکهتی
بیچاره بلبلان که به بوی تو ساختند
۶
غافل بنوش باده که گیتی به جم نماند
صد جام خاک شد که سبوی تو ساختند
۷
شهری ز غمزة تو چو فیّاض بیدلند
تنها مرا نه عاشق روی تو ساختند
نظرات