فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۳۶۴

۱

دل مست خواب غفلت و، کس نیست بیدارش کند

نیشی سیه مارِ اجل ترسم که در کارش کند

۲

راهی است ناهموار و من با پای چوبی گام زن

سیل سرشک کوهکن خواهم که هموارش کند

۳

فرهاد مسکین را به جان باری است کوه بیکران

هم تیشه زین بار گران شاید سبکبارش کند

۴

ای سینه تا کی روز و شب سوزی نفس در تاب و تب

این دل که او دارد عجب کاین ناله‌ها کارش کند

۵

قاصد پیامی زان دهن هرگز نیارد سوی من

از بس که آن شیرین دهن مدهوش گفتارش کند

۶

چشم تو در خوابست خوش از ناز و ترسم گِرد رخ

آواز پای مور خط از خواب بیدارش کند

۷

فیّاض اگر گیرد ز کس درسی به غیر از درس عشق

ناخوانده از یادش رود هر چند تکرارش کند

تصاویر و صوت

نظرات