
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۳۸۶
۱
آهم سحر چو از دل رنجور شد بلند
تا جیب آسمان ز زمین نور شد بلند
۲
آسان مگیر نالة زار مرا به گوش
کاین دود دل ز سینه به صد زور شد بلند
۳
در زیر پرده نشتر صد درد میخورد
این خون نغمه کز رگ طنبور شد بلند
۴
در مجلس تو ما به چه رو سربرآوریم
خورشید در حوالیت از دور شد بلند
۵
عاشق نظاره در دل هر سنگ میکند
آن آتشی که از شجر طور شد بلند
۶
نام کسی به کوی فنا گم نمیشود
بر دارِ نیستی سر منصور شد بلند
۷
فیّاض انتظار قیامت چه میکشی!
اینک ز سینه طنطنة صور شد بلند
نظرات