
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۳۹
۱
پنجه میبازد خرد آن دست چوگانباز را
دست میبوسد هنر آن شست تیرانداز را
۲
مرکبش را مست نازی گفتهام کز هر خرام
در جلو میافکند چابکوشان ناز را
۳
بلهوس را رام با خود کرد پُر بیعزّتیست
گر نیاویزد به یک سو طرّهٔ طنّاز را
۴
سحر و معجز را به یک دست آن پری میپرورد
میکشد در چشم جادو سرمهٔ اعجاز را
۵
در هوای دام زلفش بال بر هم میزنم
من که عمری در قفس پروردهام پرواز را
۶
میرساند خویشتن را پیش شاهین شکار
برکشد چون در شکار آواز طبل باز را
۷
گوشها خامست فیّاض اینقدر فریاد چیست
اندکی برکش ازین آهستهتر آواز را
تصاویر و صوت

نظرات