
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۳۹۱
۱
امشب که در چمن ز قدومش نوید بود
خلوتسرای غنچه گلستان عید بود
۲
دیدیم در چمن عجب آیین اتّحاد
گل داشت ز خم کاری و بلبل شهید بود
۳
یک عمر در میانة ما و نگاه دوست
بیزحمت مجادله گفت و شنید بود
۴
خواندیم نامة عمل هر کسی به حشر
چون روی دوست نامة عاشق سفید بود
۵
بردیم سر فرو به گریبان شام هجر
شکر خدا که روز قیامت پدید بود
۶
ما را سبب ز نَیل مسبّب حجاب شد
چیزی که بست بر رخ ما در، کلید بود
۷
فیّاض چون نظر به سراپای دل فکند
هر جا که دید جلوة «میرزا سعید» بود
نظرات