
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۳۹۸
۱
آنکه کارش به اسیران همه بیدادی بود
دل اغیار ازو جلوهگه شادی بود
۲
خط برآوردی و عشاق پراکنده شدند
این خط سبز تو گویی خط آزادی بود
۳
منصب دلبریش پیش نرفت از خسرو
زور شیرین همه بر بازوی فرهادی بود
۴
سفر راه محبّت چه فراغت بودست
هر قدر رنج که دل خواست درین وادی بود
۵
ما ندیدیم دل شاد درین عالم تنگ
خبری هست که وقتی به جهان شادی بود
۶
یک متاع است همه رفته و نارفتة عمر
چون رسیدیم به منزلگه فردا دی بود
۷
عاقبت صید سبکروحی ما شد فیّاض
آنکه با ما همه جا در پی صیّادی بود
تصاویر و صوت


نظرات