
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۴
۱
لبریزِ شکوه شد دل حسرتپرست ما
کو طرف دامنی که بیفتد به دست ما!
۲
آزار ما روا نبود بیش ازین دگر
رنگ شکستهایم چه حاصل شکست ما!
۳
دست دعا برای تو داریم بر سپهر
غیر از دعا دگر چه برآید ز دست ما!
۴
امید هست اینکه بیابیم هر چه نیست
اکنون که سر به نیست برآورده هست ما
۵
امشب که گوش ناله شنو در کمین نبود
شیون بلند داشت نواهای پست ما
۶
بر خویش یافتیم ظفر، غیر ازین نبود
تیری که یافت فیض گشادی ز شست ما
۷
ما را بدایتی است پس از منتهای دهر
شام قیامت است صباح الست ما
۸
ای هوشمند عرض هنر بیش ازین مبر
دانشپذیر نیست دل لایمست ما
۹
فیّاض طعن خواری ما بیش ازین مزن
عزّت بود به خاک مذلّت نشست ما
تصاویر و صوت


نظرات