فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۴۲۲

۱

نمی‌خواهم که بوی پیرهن از نزد یار آید

گرفتم دیده روشن کرد، بی‌رویش چه کار آید!

۲

گل روی بتان را سبزة خط در عقب باشد

بلی در گلستان حسن، گل پیش از بهار آید

۳

ز بوی نو بهارم مرغ دل در اضطراب آمد

جنونم بگسلد زنجیرها چون گل به بار آید

۴

ز هجر می خزان چهرة ما رنگ بر رنگ است

بهار نشئه‌ای کو تا به گلگشت خمار آید

۵

ز خواری می‌توان عزّت‌طلب شد غم مخور فیّاض

که این بی‌اعتباری‌ها به کار اعتبار آید

تصاویر و صوت

نظرات