
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۴۲۹
۱
اگر دو روز از آن کو خبر نمیآید
دلم ز وادی حیرت به در نمیآید
۲
هزار مرحله طی کردهایم در هر گام
غنیمت است که این ره به سر نمیآید
۳
غرض تسلّی شوق است از تمنّی وصل
اگر نه کام ز دیدار بر نمیآید
۴
تنک دلان تو در بندْ این نپندارند
کدام کار ز آه سحر نمیآید!
۵
مدام می کش و سرخوش نشین چو من فیّاض
کدام روز که خون از جگر نمیآید!
نظرات