
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۴۵۰
۱
خجل شد از سرشکم خاطر افسردهٔ اخگر
گل اشکم کجا و غنچهٔ پژمردهٔ اخگر
۲
من آن دل زندهٔ عشقم که با این تیره روزیها
کند خاکسترم روشن چراغ مردهٔ اخگر
۳
اثر جوید ز آه سر من برچیدهٔ آتش
گرو بازد به اشک گرم من افشردهٔ اخگر
۴
لباس خودنمایی شعله از بالای خس دارد
نمیپوشد کفن جز از تن خود مردهٔ اخگر
۵
دل فیّاض زا آسان تسلّی میتوان دادن
به خاکستر شود خوش خاطر آزردهٔ اخگر
نظرات