
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۴۵۴
۱
سایهای ساقی به جرم توبه از ما وامگیر
تکیه بر لطف تو دارم جرم ما بر ما مگیر
۲
انتقام توبه محتاج شفاعت کردن است
تا به پای خم نمیافتیم دست ما مگیر
۳
از جنون بیبهرهای بر گرد هامون پر مگرد
پی به اصلی تا نباشد خانه در صحرا مگیر
۴
قدر ناموس خود و عرض شریعت میبرد
محتسب گو دست ما در گردن مینا مگیر
۵
تر دماغی نیست با بوی گل داغ جنون
این گلاب هوشپرور از گل سودا مگیر
۶
موج طوفان بلا راهی به ساحل میبرد
گو خطر، بر کشتی ما ره درین دریا مگیر
۷
خویش را نادان گرفتن مایة آسودگیست
گر زنادانان نباشی خویش را دانا مگیر
۸
دوستان با هم نشینند و غیار از جا شوند
گر تو این فرصت نداری در دل ما جا مگیر
۹
لذّت دنیا همین فیّاض امیدش خوش است
از فلک کام دل خود می طلب، اما مگیر
نظرات