فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۴۷۵

۱

آن غنچه که کس هیچ ندیدست دهانش

جز تاب کمر نیست کمربند میانش

۲

ما سرو ندیدیم که گل بار برآرد

از چشمة گل آب خورد سرو روانش

۳

نشکسته طلسم غضبش غیر تبسّم

نگشوده به جز خنده معمّای دهانش

۴

صد نکتة باریک‌تر از موی برآید

چون مو به زبان قلم از وصف میانش

۵

حرمان ابد قسمت ما گشت وگرنه

بوسید تبسم دهن و خنده لبانش

۶

خون دو جهان ریخته وین طرفه که هرگز

دستی نگرفتست سرِ راهِ عنانش

۷

رسوا نگه ماست و گرنه نتوان یافت

در شهر نگاهی که نباشد نگرانش

۸

بار ستم بوسه محبّت نپذیرد

بر چهرة نازی که نگاهست گرانش

۹

از کثرت ره حیرت رهرو شود افزون

گم گشته ز بس پر شده در دهر نشانش

۱۰

فیّاض چه مرغیست ندانم که نکردست

جز گوشة ابروی، کسی فهم زبانش

تصاویر و صوت

نظرات